خودکار کم رنگ

به آموزگار شعر شمال زنده یاد تیرداد نصری

خودکار کم رنگ

به آموزگار شعر شمال زنده یاد تیرداد نصری

شعر

شاید جنگ زندگی ِ پس از جنگل باشد

که نقاشی ها بوی ِ دود بگیرند وُ

بچه ها به جای ِ مدرسه مشق بروند.

خیا بان آغاز  ِ بدی نبود.

تانک که اسباب بازی شد

سر باز ها در سنگربه بلوغ نرسیدند وُ

برای ِ بیوه های ِ باکره کسی نامه ننوشت.

تا دمپایی جفت کنند

تا تیغ پای ِ فرشته ای را جیغ نکشد

که تیغ یاد ِ خنجر  ِ سامو رایی می اندازد،

وقت ِ هاراگیری

مواظب ِ روده ی ِ بزرگ باش

تا روزنامه ها نجس نشوند وُ

کاریکاتور را موریانه بخورد وُ

رژیم در فاحشه خانه ای لندنی

نطفه ببندد.

که دور مسجد دیوار ِ حائل

ویار ِ ریختن می کند.

چین...برلین...داس و چکش عتیقه وُ

آهنگر ها

با درفش لایه ی ِ اوزون را می دوزند وُ  

جنگل زندگی پس از جنگ

چقدر نقاشی ها بوی ِ بچگی می دهند.

از دیوار هم سایه که بالا بروی

دختری با موشک ِ کاغذی

برایت نامه می فرستد.

با دماغ ِ گنده برایش

سوسک پست می کنی.

که دیوار ِ صوتی می شکند.

و هم کلا سی ها

سرش گل می ریزند

  9/3/1385_زنجان