فرودگاه که فرش شد
کچل در لانه ی کبوتر تحصن کرد
(بی خیال دختری که
به عدد موهای نداشته دوستش دارد).
آسمان برای برج بلند شد و
حاج آقا معمار ...
-:«ایشان لای برف گیر کرده
لطفن صفحه را ورق بزنید ».
صفحه...صفحه...صفحه
پشت سر هم ...همه ...صفحه
_:«یاد ایامی»...قیژ...ویژ
_:«گرامافون سوزنش گیر دارد ».
_:«حالا کمی آرام تر نمی شود؟تهمینه!».
دومب ...دومب...دومب...دومب
_:«اتوبان»...دومب...«جای گاز دادن»
ای ی ی ...بومب
دی دید ...دی دید
_:«آقای دکتر
در صفحات میانی کتاب جدیدشان ...».
_:«بابا آسانسور چرا گیر کرده؟
یک نفر دارد در طبقه هم کف خودکشی می کند».
_:«مسافران پرواز شماره ی...»
.
هیش ش ش ش ...هو و و
_:«لا اله الا الله».
_:«به خبری که هم اکنون پخش می شود ...».
مردی کلاه گیسش را
در ازدحام تو در توی سرک ها
زیر روسری پنهان
و از گوشه ی کادر
بیرون می خزد.
6/10/1385 _زنجان