فرودگاه که فرش شد
کچل در لانه ی کبوتر تحصن کرد
(بی خیال دختری که
به عدد موهای نداشته دوستش دارد).
آسمان برای برج بلند شد و
حاج آقا معمار ...
-:«ایشان لای برف گیر کرده
لطفن صفحه را ورق بزنید ».
صفحه...صفحه...صفحه
پشت سر هم ...همه ...صفحه
_:«یاد ایامی»...قیژ...ویژ
_:«گرامافون سوزنش گیر دارد ».
_:«حالا کمی آرام تر نمی شود؟تهمینه!».
دومب ...دومب...دومب...دومب
_:«اتوبان»...دومب...«جای گاز دادن»
ای ی ی ...بومب
دی دید ...دی دید
_:«آقای دکتر
در صفحات میانی کتاب جدیدشان ...».
_:«بابا آسانسور چرا گیر کرده؟
یک نفر دارد در طبقه هم کف خودکشی می کند».
_:«مسافران پرواز شماره ی...»
.
هیش ش ش ش ...هو و و
_:«لا اله الا الله».
_:«به خبری که هم اکنون پخش می شود ...».
مردی کلاه گیسش را
در ازدحام تو در توی سرک ها
زیر روسری پنهان
و از گوشه ی کادر
بیرون می خزد.
6/10/1385 _زنجان
سلام دوست من
سرواد با پنجره ... با برف به روز است و منتظر
درود دوست گرامی ام
آغازی برای یک پایان را نفس می کشم و حضورت را مغتنم می دانم
تو را چشم در راهم [گل]
سلام همشهری
با احترام لینک شدید
غــزل (377)
مـا شبـی دســت بـر آریـم و دعـــــایـی بـکـنـیـم
غـم هـجــران تـو را چـــــــــاره ز جـایـی بـکـنـیـم
دلِ بـیـمـار شــد از دست ، رفـیـقـــــــان مــددی !
تـا طـبـیـبـش بـه سـر آریــم و دوایــی بـکـنـیــــم
آن کـه بیجـرم بـرنـجـیـد و بـه تـیـغــم زد و رفـت
بــازش آریـــــد خـــــدا را کـه صـفـــایـی بـکـنـیـم
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛
"ستیغ سخن" با شرح این "غـــزل" از حافظ ، چشم به راه حضورتـان است .
به اینجا ها هم سـری بـزنـیـد ! چیزایی پـیـدا میشه !
www.kazerun1333.blogfa.cm
www.yasht-poem.blogfa.com
مـانـا بـاشــیـــــد!
باسلام
به روزم با دو کار کوتاه که سطر را به گریه نوشتم
[گل][گل]
بسم الله الرحمن الرحیم
در شعری که مخاطب ندارم الی ماشا الله :
مردی که دندان ندارد
لبهایش ول می شوند
باران با چتر روی موهایم بنشیند / نشست
رنگ ها بیش از این هم می توانند
آسمان باشند
عطر چادر سیاهت برایم مانده
این پیامک از دعای توسل
لااقل زبانم دراز تر از گلیم شما
بس کن!
قصیده با گیسوی بی بی منقرض شد!
بااحترام هجوووووووووووووم
حـافـــظ خـوانـی
و شـعـر خـوانـی : اسـتـاد «سیدحسن اجتهادی»
غــزل (378)
مـا نـگـویـیــم بــد و مـیــل بــه نــاحــق نــکــنـیــم
جـامـهی کـس سـیــه و دلـق خــود ازرق نـکـنـیـم
عـیـب درویـش و تـوانـگــر بـه کـم و بیش بـد ست
کار بـد مـصـلـحـت آن سـت کــه مـطلـق نـکـنـیـم
رقـــــــــم مـَـغــلـَـطــــه بـر دفـتــر دانــش نــزنـیـم
ســـــرّ حـق بــــر ورق شـَعـبـده مـُلـحـق نـکـنـیـم
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛
"ستیغ سخن" با شرح این "غـــزل" از حافظ ، و چند شعر از اسـتـاد «اجـتـهـادی»
چشم به راه حضورتـان است .
به اینجا ها هم سـری بـزنـیـد ! چیزایی پـیـدا میشه !
www.kazerun1333.blogfa.cm
www.yasht-poem.blogfa.com
مـانـا بـاشــیـــــد!
سلام
نام تو را برای همیشه نوشته ام
بر ماسه های خسته به اشکال تازه ای
بروزم[گل]
سلام برزو علیپور عزیز ............یک نقد و بحث توی فیس بوکم گذاشتم راجع به شعر انسیه اکبری ....منتظرت هستم که نظر بدی برزوی عزیز
سلام
خیلی خوب بودگرچه کمی با سلیقه شعری
من جور در نمی آید اما تکه های جالبی داشت برایم
ممنون
راستی به روزم
سلام !
غــزل (374)
بــارهــــــا گــفــتــهام و بـــــــار دگــر میگـویـم
کـه مـنِ دلــشده ایـن ره نـه بـه خـود میپـویـم
در پــس آیــنـــه طـوطــی صـفـتـم داشـتــهانــد
آنـچـه استـــــاد ازل گـفــت بـگــــو ؛ مـیگـویـم
من اگـر خـارم و گــر گـل ، چـمـن آرایی هست
کـه از آن دسـت کـه او مـیکـِشدم ، میرویـم
دوستـان ! عـیـب مـنِ بـیـــدل حـیـران مـکـنـیـد
گـوهـــــری دارم و صـاحـبنــظــری مـیجـویـم
"ستـیـغ سخن" با شرح این غزل به روز شد !
مـنـتـظـر حضور سبـزتـان هستـیـم
مـانـا بـاشیــد و کـامــــروا !
[گل][گل][گل][گل][گل]
برای "اعتراف" آماده ام
[گل][گل][گل][گل][گل]
درود بر شما جناب علی پور عزیز
اولین بار است که از شما می خوانم . اما باز خواهم خواند....
قلمتان امروزیست و این لذت بخش است . البته دریافتم باید به چشمان واژگانی که لابلای نوشته تان مخفی کرده اید نگاه کرد تا آنچه را که نخواستید کلمه کنید را دید. شاد باشید تا همیشه ( گلی )
شعر قبلیتان مرا یاد ایرج میرزای مرحوم انداخت :"... مردم همه می جهنمیدند ..." این نوع ساختن فعل هنوز هم جدید و جالب است .
سلام بر برزوی عزیز
تو مرا بوسه بود، سردم بود
تو مرا تب شبیهه گریه شدی
تو مرا زنگ خورد، گرمم شد
تو حریفی!/ شبیه یار خودی
یکنفر گریه کرد، یخ کردم
راستی ایندفعه یقه مختار را چسبیدیم!
منتظریم!
به روزم
با بهانه ای به نام شعر...
طوفان از پیش نویس هیچ نویسنده ای خبر نمی دهد !
سلام مهربان !
کافه بلاگ به روز شد
اما مگر یک زن چقدر می تواند با لباس های اجاره ای در برف بدود و دم نزند؟
منتظریم با علاقه و احترام
سلام و عرض ادب
پیشاپیش عید نوروز در راهتان مبارک
...............
ای حضرت وکیل در آسانسور شما
آدم کشی چه ساده به انجام می رسد
در شهرتان پلیس 110 مگر که نسیت
یا ینکه هست و دیر به فرجام می رسد
سلام دوست من
سرواد به روز است و منتظر نظرت...
برزو جان سلام ممنونم از عنایت شما به این دوست قدیمی
سلام
پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم..
با آخرین پست سال89
بروزم[گل]
سلام علیپور گرامی
فرارسیدن سال 1390 و عید باستانی نوروز را بهت تبریک میگم . ان شالله که در این سال خوشبختی و سلامتی روزی هر روزه ات باد . و فراموش نکنی که دوستی داری که دوستی تو را دوست میدارد.
ممنونم از اطلاع رسانی آقای علیپور
سال خوبی داشته باشید .
وبلاگم هم به زودی به روز می شود...
سلام. این شعرتون بهتره کمی واژگان آوایشی ش کم شه ، یعنی اصوات وقایع .یه جاهایی مثل قصه شده :
_:«بابا آسانسور چرا گیر کرده؟
یک نفر دارد در طبقه هم کف خودکشی می کند».
کلا موفق باشید. ناراحت نشید از نظرم.در کلبه ماهم بازه.......